
مرحوم عظیمی در عملیات فاو روش ابتکاری و خلاقانه پیشنهاد داد که همه را شگفتزده کرد. پیشنهاد او این بود که رودخانه بهمنشیر را در چند نقطه پر کنیم تا در صورت بمباران عراق، خسارت قابلتوجهی وارد نشود.
به گزارش خبرگزاری تسنیم؛ ۲۵ اسفند، مصادف با پنجمین سالگرد رحلت شهادتگونه سردار جهادگر، مهندس حسینعلی عظیمی، از پیشکسوتان برجسته فرماندهی پشتیبانی و مهندسی جنگ جهادسازندگی بود. به همین مناسبت خبرگزاری تسنیم، با همکاری کانون سنگرسازان بیسنگر (ایثارگران پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد)، یادنامهای در چند بخش جهت گرامیداشت این چهره نامدار دفاع مقدس منتشر میکند. در این مجموعه، با بهرهگیری از یادداشتها و سخنرانیهای ایشان و همچنین گفتوگوهایی با صاحبنظران و همراهان و همرزمان آن مرحوم، زوایایی از زندگی پرفرازونشیب او به تصویر کشیده خواهد شد.
در همین یادنامه بیشتر بخوانید
+ معرفی اجمالی سردار جهادگر+ «کارستان» به روایت پروفسور خلیجی+ سردار آب!+ همسرانههای مهندس+ در جمع همسنگران+ جدال با تکنوکراسی+ از چمران تا «کان عرشُه علی الماء»+ پمپاژ آب، به گستردگی یک دشت
مهندس حاج عباس دارایینژاد از فرماندهان پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد است که افتخار جانبازی دوران دفاع مقدس را نیز داراست.
مهندس دارایینژاد بیش از ۳۶ ساله با زندهیاد مهندس عظیمی سابقه دوستی دارد؛ آن هم در دوران دفاع مقدس و در جبهههای جنگ. پس از آن دوران نیز در فعالیتهای بسیاری، دوشادوش یکدیگر به ایثارگران و کشور خدمت کردهاند که کانون سنگرسازان بیسنگر و شرکت ایثارگری سنگرسازان نور نمونههایی از این همراهی است.
آقای دارایینژاد پاسخگوی سؤالات ما در رابطه با مهندس عظیمی بود که با اشکها و لبخندهایی همراه شد. این گفتوگو در ادامه آمده است.
* * * * *
خیلی ممنون که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید. یکی از جاهایی که بعد از دفاع مقدس شکل گرفت، کانون سنگرسازان بیسنگر بود. لطفاً مقداری درباره تاریخچه و شکلگیری این کانون توضیح بفرمایید.
بسمالله الرحمن الرحیم و به نستعین، إنه خیر ناصر و معین. بنده هم خدمت خوانندگان شما سلام عرض میکنم.
گردهمایی فرماندهان جنگ جهاد سازندگی در سالهای ۸۰ تا ۸۲ یکسری تصمیماتی را اتخاذ کرد و کمیسیونهایی را ایجاد نمود. یکی از این کمیسیونها، کمیسیون تشکیلات بود که تصمیم گرفت سه تشکیلات را به وجود بیاورد.
تشکیلات اول، ادارهکل ایثارگران بود که تا پیش از آن، یک اداره زیرمجموعه ادارهکل رفاه وزارت جهاد کشاورزی محسوب میشد و تنها ۵ تا ۶ نفر نیرو داشت. ما نیز کار خود را از همانجا آغاز کردیم. در آن زمان، آقای گلی مشاور وزیر جهاد کشاورزی بود و ما برای اداره ایثارگران مأمور شدیم. اقداماتی انجام دادیم تا این تشکیلات شکل بگیرد، از هماهنگی با سازمان امور استخدامی گرفته تا هر اقدام دیگری که لازم بود.
در دورهای که ساختار تشکیلاتی وزارت جهاد کشاورزی در حال بازنگری بود و طبق آمار، چندین معاونت و حدود ۲۷ ادارهکل حذف شدند، با ارائه استدلالهای لازم و با استناد به مصوبه گردهمایی فرماندهان، ادارهکل امور ایثارگران وزارت جهاد کشاورزی تصویب و ایجاد شد. همین ادارهکلی که امروز شاهد آن هستید، نتیجه آن تلاشها و مصوبات است.
تشکیلات دوم بنا بود که کانونی بهعنوان یک سازمان مردمنهاد (NGO) تأسیس شود که فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی انجام دهد و مکمل مباحث اداری در ادارهکل امور ایثارگران باشد.
تشکیلات سوم نیز شامل تشکیل شرکتهای ایثارگری و واگذاری سهام جهاد نصر بود. در سال ۷۶، مجلس مصوبهای تحت عنوان «قانون الحاق» داشت که بر اساس آن، مؤسسه جهاد نصر، مؤسسه جهاد توسعه و مؤسسه جهاد استقلال باید تحت شرایطی مشخص به ایثارگران جهاد سازندگی سابق—اعم از نیروهای مردمی و دولتی—و همچنین کارکنان جهاد نصر و دیگر مؤسسات مرتبط واگذار میشد.
بنده در هر سه تشکیلاتی که استارت اولیه آن را زدیم، حضور داشتم. در این مسیر، آقای دکتر مهدی گلی انصافاً پشتیبانی بسیار زیادی انجام دادند و همچنین آقای مهندس یدالله شمایلی، که خود از مؤسسان پشتیبانی و مهندسی جنگ بودند، نقش بسزایی ایفا کردند.
آقای مهندس عظیمی نیز با شور و حرارت خاصی در جلسات شرکت میکردند، برنامه ارائه میدادند، ایدهپردازی میکردند و حضوری فعال داشتند. این اقدامات، با همراهی فرماندهان محترم قرارگاهها، تیپها و گردانها، در راستای خدماترسانی بهتر به ایثارگران جهاد به ثمر نشست.
شما آن زمان مدیریت امور ایثارگرانبودید؟
بله، وقتی هم که کار در حال نهایی شدن بود—چون من از ابتدا با دوستان شرط کرده بودم که تا زمان تأسیس این مجموعه حضور داشته باشم—بعداً، به دلیل اینکه جانباز حالت اشتغال بودم، از امور ایثارگران بیرون آمدم و مباحث گذشته، که مربوط به شرکتهای ایثارگری بود، را دنبال کردم.
کانون هم در همین زمان شکل گرفته بود؟
بله، بعد از آن آمدیم و استارت کانون را هم زدیم. یعنی ما کانون سنگرسازان بیسنگر را، که در ابتدا نامش “کانون سنگرسازان انصار” بود، راهاندازی کردیم. بعدها دوستان گفتند که چون اعضای این مجموعه سنگرسازان بیسنگر هستند و این عنوان را هم حضرت امام (ره) دادهاند و عنوان ارزشمندی هم هست، نام آن به “کانون سنگرسازان بیسنگر” تغییر داده شود.
در شروع کانون، با اجاره یک دفتر در خیابان شهدای گمنام، حتی با هزینهکرد اولیه از جیب شخصی دوستان و تهیه لوازم اداری از شرکت سنگرسازان نور که نزدیک آنجا هم بود، کار را با سه نفر کارمند آغاز کردیم.
ثبت کانون به چه شکلی بود؟
هیئتمدیره و مدیرعامل بعد از این مراحل ثبت شدند. اولین مدیرعامل خود بنده بودم. ثبت سازمانهای مردمنهاد، با توجه به روال وزارت کشور و تشریفات مربوط به این کار، مقداری دشوارتر از ثبت یک شرکت است. به هر حال، رئیس هیئتمدیره اولیه آقای مهندس شمایلی بودند و هیئتمدیره نیز توسط اعضای مجمع انتخاب شد.
بعد از مدتی که کانون استقلال یافت و به قوام و دوام رسید، موضوع کانون استانها را دنبال کردیم. برخی از آنها تشکیل شدند و برخی نیز در شرف تشکیل بودند. در همین زمان، با توجه به تعهدی که کرده بودم، از مدیرعاملی کانون انصراف دادم و هیئتمدیره، آقای مهندس عظیمی را بهعنوان مدیرعامل بعدی انتخاب کرد.
انتخاب مرحوم آقای مهندس عظیمی در سال ۱۳۸۶ بود؟
بله.
و آقای عظیمی هم مسئولیت را پذیرفتند؟
آقای عظیمی، چون اعتقاد به نوع کار کانون داشتند و قبلاً نیز در بحث ایثارگران کار ارزشمندی را با عنوان «رایانهای کردن اسناد جنگ» آغاز کرده بودند، بسیار با اشتیاق، حرارت، و یک روحیه خاص این مسئولیت را پذیرفتند. ثمره زحمات و تلاشهای ایشان این بود که بسیاری از این اسناد برای محققان و افرادی که به آنها نیاز دارند، قابلدسترس شد. این خود موضوع مفصلی است.
به هر حال، آقای مهندس عظیمی گزینهای بود که توسط هیئتمدیره وقت انتخاب شد و انصافاً در رابطه با تشکیل کانون استانها، تقویت سیستم داخلی کانون سنگرسازان بیسنگر، و رونق و توسعه آن، زحمات بسیار ارزشمندی کشیدند. نتیجه این تلاشها، شکلگیری وضعیتی شد که اکنون مشاهده میکنید، هرچند هنوز جای توسعه بسیاری دارد و مسائل چالشیای وجود دارد که باید به آنها پرداخته شود.
آقای مهندس عظیمی با همراهی هیئتمدیره، مشاوران وزیر جهاد کشاورزی—ازجمله آقایان گلی، خداکرمی، نواب—و همچنین مدیران کل امور ایثارگران، ازجمله آقایان نواب، هدایتنژاد، ترشیزی، و در حال حاضر آقای رضوی، تلاش و فعالیت زیادی انجام دادند.
در کانون، پس از مرحوم آقای عظیمی، مدیرعاملهای دیگری مانند آقایان نعمتی جم، خداکرمی، و صدوری نیز وارد عرصه مدیریت شدند و هر یک زحمات خاص خود را کشیدند. اما آنچه بیش از همه به چشم میآید، تلاشهایی است که آقای مهندس عظیمی انجام دادند و تحولی در کانون ایجاد کردند. به دلیل مشکلات جسمانی، از مدیرعاملی کانون کنارهگیری کردند.
مرحوم آقای عظیمی اعتقاد بسیار بالایی به اهداف پیشبینیشده برای مجموعه کانون سنگرسازان داشتند، که اهدافی بزرگ و گسترده بودند. ایشان علاقهمند بودند که این اهداف به نتیجه برسند، اما به دلیل بیماری نتوانستند بهطور کامل این مسیر را ادامه دهند. بااینحال، باوجود شرایط خاص بیماری، همچنان در جلسات هیئتمدیره شرکت میکردند. میتوان گفت که از مؤثرترین افراد در تدوین و اجرای اساسنامه و اهداف کانون بودند و با عشق، علاقه، اخلاص، و تعهد خاصی این مسئولیت را دنبال کردند.
تعریف شما بهعنوان یک جهادگر با سابقه از مدیریت جهادی چیست؟
مدیریت جهادی خود را صفر حساب میکند، مرتبهای برای خود قائل نیست و تلاش بیوقفه، شبانهروزی، بدون تعطیلی و بدون معطلی دارد. از تلاشی که میکند، هیچ توقع مادی و معنوی و یا حتی اینکه نامش برده شود و از او تعریفی بشود، ندارد.
هر جا که کمبود و کسری احساس کند و بتواند نقش مثبتی ایفا نماید، با تمام وجود اقدام میکند. اگر فردی را ببیند که شرایط بهتری نسبت به خودش دارد، با اشتیاق او را به کار دعوت میکند، یا حتی جایگزین خود کرده و کمکش میکند تا به اهداف سازمانی برسد. مهم این است که کار انجام شود، نه اینکه نام چه کسی برده شود. بهطور کلی، در اعمالی که انجام میدهد، صراحت، صداقت و اخلاص دارد، آن هم بدون هیچگونه توقع اقتصادی، اجتماعی و…
خب، بدون اغراق، چقدر از این خصوصیات را در وجود آقای عظیمی سراغ دارید؟
یکی از شخصیتهایی که میشود گفت این مشخصات عمدتاً در او وجود داشت، مرحوم آقای مهندس عظیمی بود.
این را نهفقط بنده، بلکه همه دوستانی که آقای عظیمی را میشناختند، به این نکته اذعان دارند. آقای عظیمی کسی بود که قبل از انقلاب تحصیلات عالیه داشت و صاحب یک شرکت پیمانکاری بود. او در پالایشگاه شیراز که یکی از پروژههای بزرگ آن زمان محسوب میشد، پیمانکار بود و درآمد بالایی داشت. شرایط، عنوان و جایگاه اجتماعی بالایی نیز داشت.
اما با وقوع انقلاب، از تمام اینها چشمپوشی کرد و به صحنه انقلاب و جهاد پیوست. اوایل انقلاب نیز عهدهدار مسئولیتهایی همچون استانداری هرمزگان شد. معمولاً اگر کسی به چنین پست و مقامی برسد، تلاش میکند آن را به مقام بالاتری مانند وزارت کشور، نخستوزیری یا ریاستجمهوری تبدیل کند، اما آقای عظیمی چنین نکرد.
او با وجود آنکه در پستهای مختلف، بهویژه در مناطق محروم، کارهای ارزشمندی انجام داده بود، تمام عناوین را کنار گذاشت و به جهاد سازندگی پیوست. در این مسیر، با برنامه و حسابشده، در حوادثی همچون سیل، زلزله، جنگ و بازسازی پس از جنگ فعالیت کرد. یکی از مهمترین زحمات او، مشارکت در طرح احیای ۵۵۰ هزار هکتاری اراضی خوزستان و ایلام و مقابله با ریزگردها بود که از مصادیق مدیریت جهادی محسوب میشود.
اگر بخواهیم از جنگ آب که یکی از بزرگترین جنگها بود و از اوایل جنگ نیز سختیهای بسیاری داشت، سخن بگوییم، قویترین فردی که در این زمینه تلاش بیوقفه، بدون سر و صدا و بدون هیچ ادعایی داشت، مهندس عظیمی بود.
طرحهای بسیاری در خوزستان، از جمله طرح شهید چمران و طرح شهید بهشتی و همچنین پروژههای مرتبط با تخلیه آب دشمن در پاسگاه زید، توسط ایشان ارائه شد. زمانی که بنده در جهاد اصفهان بودم، ما کانالی به عرض ۵۰۰ متر ایجاد کردیم و تمامی جادههای موجود را بهگونهای طراحی کردیم که امکان انتقال آب فراهم شود. پلهای بزرگی نیز احداث کردیم تا آب را از پاسگاه زید به کارون منتقل کنیم.
نمونههای ارزشمند دیگری از اقدامات ایشان در فاو و سایر جبههها انجام شد. یکی از این نمونهها مربوط به عملیات والفجر ۸ بود. ما حدود ۹ پل شناور روی کارون، بهمنشیر و اروندرود داشتیم. اولین پل شناور روی اروند را بنده مسئولیت داشتم و در حال نصب بودیم. در فرصت ۴۸ ساعته، عراق تمامی ۹ پل را بمباران کرد و ارتباط نیروهای ما را قطع نمود. آبادان، خود یک جزیره است که از اطراف با کارون، بهمنشیر، اروندرود و خلیج فارس احاطه شده است. در آن زمان، تمامی پلهای ورودی به آبادان تخریب شده بودند.
سردار صفوی، که در آن زمان فرمانده قرارگاه عملیات فاو و خاتمالانبیاء بود، برخی فرماندهان را جمع کرد و گفت:
“اگر ظرف ۴۸ ساعت اقدامی انجام ندهیم، باید فاو را تخلیه کنیم و احتمالاً جزیره آبادان را هم از دست خواهیم داد.”
در این جلسه، آقای عظیمی نیز حضور داشت. او یک روش ابتکاری و خلاقانه پیشنهاد کرد که همه را شگفتزده کرد. پیشنهاد او این بود که رودخانه بهمنشیر را در چند نقطه پر کنیم تا در صورت بمباران عراق، خسارت قابلتوجهی وارد نشود. در ابتدا، نگرانیهایی مطرح شد که اگر بهمنشیر پر شود، کارون قادر به تخلیه آب نخواهد بود و در نتیجه، سطح آب بالا آمده و کل جزیره آبادان را، که پشتیبان عملیات فاو بود، زیر آب خواهد برد. این تصمیم در نگاه نخست، یک اقدام انتحاری به نظر میرسید.
اما برخی از فرماندهان جهاد، از جمله آقای عظیمی، تضمین کردند که این کار بدون مشکل اجرا خواهد شد. تصمیم سختی بود، زیرا برخی فرماندهان نگران بودند که آب، جزیره آبادان را تهدید کند. اما آقای عظیمی، آقای پورشریفی و برخی دیگر از دوستان، جان خود را تضمین این تصمیم قرار دادند. در نهایت، این تصمیم اجرایی شد و ظرف ۲۴ تا ۴۸ ساعت، رودخانه بهمنشیر از سه نقطه پر شد.
این اقدام، بدون آنکه هیچ آبگرفتگی شدیدی ایجاد کند، ارتباط را مجدداً برقرار کرد. در نتیجه، تدارکات فاو دوباره فعال شد و نیروها، امکانات، غذا، مهمات و لجستیک مورد نیاز به منطقه ارسال شد. پس از آن، تدابیری برای کنترل جریان آب در بهمنشیر اتخاذ شد. عراق نیز هرچقدر بمباران کرد، تأثیری نداشت؛ زیرا ماشینهای کمپرسی، خاک و شن میریختند و مسیر ترمیم میشد.
چنین ابتکاراتی در جهاد سازندگی فراوان بود. شهید صیاد شیرازی از این اقدامات بهعنوان “معجزات مهندسی در جنگ” یاد میکرد. افرادی مانند آقای عظیمی، آقای پورشریفی و دیگران در عرصه مهندسی، کارهایی انجام دادند که در نوع خود بینظیر بود.
به نظر بنده و بسیاری از کسانی که او را میشناسند، آقای عظیمی شهید است. او در اثر عوارض ناشی از شیمیایی و جنگ جان خود را از دست داد. همه فرماندهان جهاد او را شهید میدانند، اما متأسفانه او را در قطعه شهدا دفن نکردند، که این مسئله، واقعاً رنجآور است.
اگر بخواهید آقای عظیمی را در یک جمله توصیف کنید، چه میگویید؟
اینکه کسی بتواند آقای عظیمی را در یک جمله توصیف کند، اگر شناختی داشته باشد، سخت است. ولی خب بیشترین چیزی که میشود به آقای عظیمی نسبت داد و در یک جمله گفت این است: «آقای عظیمی فردی جهادی بود که در تمام مراحل زندگی صراحت، صداقت و اخلاص داشت.»
دوست داشتید در مورد آقای عظیمی چه سؤالی از شما پرسیده شود که پرسیده نشد؟
شما در مورد آقای عظیمی سؤالات مختلفی پرسیدید، ولی سؤالی که دوست داشتم مطرح شود—و واقعاً هم در وجود ایشان بود—این است که ایشان همه افراد را بالاتر از خود میدید.
این روحیه، روحیهای نیست که هر کسی داشته باشد، اما همان روحیهای است که امامان معصوم (ع) به آن تأکید کردهاند و گفتهاند: هر کسی که افراد جامعه را، حتی پایینترین آنها را، از خود پایینتر ببیند، آدم کوچکی است.
چون آقای عظیمی آدم بزرگی بود، همه آدمها، چه ریز و چه درشت، را از خود بالاتر میدید و این ویژگی واقعاً منحصربهفرد او بود. دوست داشتم این سؤال را مطرح میکردید، چراکه هیچکس نیست که با آقای عظیمی حشر و نشر داشته باشد و ندیده باشد که او، با تواضعی که داشت، خود را پایینتر از دیگران نداند یا تعریفی که از دیگران میکرد، آنها را بالاتر از خود قرار ندهد.
در پایان اگر مطلب خاصی هست، بفرمایید.
مطالب زیادی درباره آقای عظیمی وجود دارد. همین روحیهای که او داشت و بیش از ۱۵ سال با بیماری دستوپنجه نرم کرد، قابلتأمل است. چند بار به جایی رسید که گفتند شفا پیدا کرده و واقعاً هم وضعیتش بهتر شد.
روحیهای که داشت، باعث شد چندین بار بیماریاش را شکست دهد. نهایتاً، با سنی که نسبت به دیگران بالاتر بود و با بیماریای که برخی را ظرف یک تا دو ماه از پا درمیآورد، مدتها جنگید. همه اذعان داشتند که او هر چیزی را که از طرف خدا میرسید، میپذیرفت؛ حتی بیماری، سختی و بیپولی را. او مصداق این آیه بود:
«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ»
واقعاً فرد صبوری بود که سختیهایی را که برایش پیش میآمد، تحمل میکرد و مصداق صابرین بود.
از اینکه وقتتان را برای توصیف دوست قدیمیتان در اختیار ما قرار دادید، سپاسگزاریم.
بنده هم از شما ممنونم و برای همه عزیزان، بهویژه دوستان و همرزمان قدیمی، آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.
انتهای پیام/
- نویسنده: تسنیم